ماکسیهای مدولار میگویند که آینده ارزهای دیجیتال یک میلیون (یا بیشتر) دامنههای به هم پیوسته و کاربرانی است که بین بلاکچینهایی مانند آلیس که از سرزمین عجایب عبور میکند میگردند. اگر میتوانید به فناوریهای پیشرفته، برنامههای کاربردی جدید، بازده مهتابی در پرداخت سهام/تامین نقدینگی، عملکرد بالا و کارمزد تراکنشهای بسیار پایین در سایر بلاکچینها دسترسی داشته باشید، چرا باید از یک زنجیره استفاده کنید؟
اما حرکت بین بلاکچینها بسیار پیچیدهتر از سفر آلیس در سرزمین عجایب است، عمدتاً به دلیل محدودیتهای ذاتی در رویکردهای فعلی برای قابلیت همکاری بلاک چین (مثلاً پلهای زنجیرهای). به طور خاص، پلهای زنجیرهای متقاطع امروزه یا ناامن هستند (بیش از 2.5 میلیارد دلار در هک پل از دست میروند)، کند، گران یا دارای عملکرد محدود هستند - یا ترکیبی از ویژگیها را از لیست نمایش میدهند.
مسائل دیگری که صنعت پلسازی را آزار میدهد بسیار ظریفتر هستند، اما همچنان به اندازهای هستند که رویای ماکسی ماژولار مبنی بر یک اکوسیستم چند زنجیرهای را به کابوس برای کاربران و توسعهدهندگان تبدیل کنند - نمونهای از آن این است که چگونه توکنهای قابل تعویض (مانند ERC-20s) غیرقابل تعویض میشوند. هنگامی که از طریق پروتکل های زنجیره ای مختلف به زنجیره های مختلف پل می شود، بنابراین به ویژگی های آن به عنوان یک دارایی قابل انتقال آسیب می رساند. در این مقاله، ما راهحلی را بررسی خواهیم کرد که به دنبال حفظ قابلیت تعویض توکن در سراسر زنجیرهها است، صرف نظر از اینکه قرارداد مبدا توکن در کجا وجود دارد: ERC-7281: توکنهای Sovereign-Bridged.
ERC-7281 ERC-20 - استاندارد بالفعل برای ایجاد توکنهای قابل تعویض در اتریوم - را گسترش میدهد تا امکان برش و سوزاندن نمایشهای متعارف توکنهای ERC-20 در دامنههای راه دور توسط پلهای متعدد تأیید شده توسط صادرکنندگان توکن را فراهم کند. این تضمین میکند که کاربرانی که یک توکن ERC-20 را پل میکنند، نسخههای قابل تعویض توکن را در مقصد دریافت میکنند (یعنی دو توکن را میتوان 1:1 مبادله کرد)، حتی زمانی که توکنها از طریق مسیرها/پلهای مختلف به صورت زنجیرهای متقابل ارسال میشوند. نکته مهم، پروتکلهایی که ERC-7281 را اتخاذ میکنند، کنترل توکنهای پل شده را حفظ میکنند (برخلاف وضعیت موجود که پل یک توکن پلشده را کنترل میکند) و میتوانند عملیات ضرب کردن را برای کاهش نوردهی در صورت خرابی پل، با سرعت محدود کنند.
بیایید USDC را به عنوان مثالی از غیرقابلتغییر بودن در میان توکنهای ERC-20 یکسان در زنجیرههای مختلف استفاده کنیم. در شبکههای لایه 2 (L2) اتریوم ، مانند Arbitrum، Base، Optimism، استفاده از پل متعارف برای انتقال توکنهای محبوب ERC-20 از اتریوم L1 به این زنجیرهها رایج است. این نسخههای نشانههای L2 مبدا L1 معمولاً فقط «پل [نام رمز را وارد کنید]» مینامند.
در مورد USDC، نمادهای رایج عبارتند از USDC.e، USDC.b و غیره. با گذشت زمان، Circle استقرار USDC خود را به زنجیره های دیگر، از جمله L2s، جایی که USDC در حال حاضر از طریق پل متعارف زندگی می کند، گسترش می دهد. اگرچه این دو توکن توسط یک نهاد ساخته شدهاند و قیمت یکسانی دارند، اما از نظر فنی متفاوت هستند و توکنهای غیرقابل تعویض هستند، بنابراین «قابلیت همکاری» ندارند - در حالی که USDC بومی را میتوان از طریق پل CCTP Circle پل زد، USDC پل شده فقط میتواند از طریق پل متعارف به L1 پل برگشت.
ERC-7281 این مشکل را با معرفی یک برنامه افزودنی ERC-20 برطرف می کند که در آن توزیع کنندگان توکن می توانند منابع مختلف پل زدن را برای آن اختصاص داده و پارامتر کنند. در مثال بالا، Circle میتواند یک توکن USDC جهانی را بر روی همه L2ها مستقر کند، جایی که پلهای متعارف (مانند Circle Mint، Circle CCTP و سایر پلهای تایید شده) همگی بهعنوان قابلیت ضرب کردن توکنها بر اساس منطق خود تعیین میشوند. برای به حداقل رساندن خطرات هک شدن مینترها، توسعهدهنده میتواند تعداد توکنهایی را که هر مینتر میتواند ضرب کند و در بازه زمانی مشخص بسوزاند، محدود کند - با پلهای قابل اعتمادتر، مانند L2 استاندارد، محدودیتهای بالاتر، و پلهایی با اجماع متمرکز. پایین ترها
در حالی که ERC-7281 اولین تلاش برای ایجاد توکنهای متقاطع قابل تعویض نیست، اما مشکلات مرتبط با پیشنهادات قبلی را برطرف میکند - مانند قفل شدن فروشنده، از دست دادن حاکمیت برای صادرکنندگان توکن، هزینههای بالای نقدینگی بوت استرپ برای توکنهای پلشده، زیرساختها. سربار، و افزایش قرار گرفتن در معرض خرابی پل.
این گزارش دو قسمتی، منطق معرفی یک استاندارد توکن دارای پل مستقل را بررسی میکند و یک نمای کلی از مشخصات ERC-7281 (همچنین به عنوان xERC-20 شناخته میشود) ارائه میکند. همچنین در مورد مزایای مثبت و معایب بالقوه پیاده سازی ERC-7281 برای کاربران، توسعه دهندگان، ارائه دهندگان زیرساخت و سایر بازیگران در اکوسیستم اتریوم صحبت خواهیم کرد.
قبل از پرداختن به مشکل توکنهای پل غیرقابل تعویض، درک اینکه چرا توکنهای پل شده در وهله اول وجود دارند کمک میکند. این به نوبه خود مستلزم درک انگیزه و عملکرد پل های بلاک چین است – زیرا اپراتورهای پل مسئول ایجاد نسخه های توکن پل شده هستند.
پل مکانیزمی برای انتقال اطلاعات بین بلاک چین است . علاوه بر اطلاعات صرفاً پولی، پل ها می توانند هر گونه اطلاعات مفیدی مانند نرخ توکن و وضعیت قرارداد هوشمند را در زنجیره های دیگر ارسال کنند. با این حال، انتقال دارایی ها (توکن ها) از یک زنجیره به زنجیره دیگر رایج ترین مورد استفاده برای کاربرانی است که امروزه با یک پل تعامل دارند.
رویکردهای تسهیل نقل و انتقال داراییهای زنجیرهای متفاوت است، اما گردشهای کاری پل زدن نشانهها معمولاً از یکی از سه الگوی سطح بالا پیروی میکنند:
کاربر می خواهد یک توکن را از زنجیره اصلی یا "خانه" خود (جایی که در ابتدا صادر شده است) به زنجیره دیگری متصل کند. این دو بلاک چین با هم کار نمی کنند، زیرا هر زنجیره معماری ها و طرح های پروتکل متفاوتی را پیاده سازی می کند، که مانع از انتقال توکن ها به طور مستقیم از آدرس کیف پول در زنجیره A به آدرس کیف پول در زنجیره B می شود.
اپراتور پل، توکنهای سپردهشده توسط کاربر در زنجیره مبدأ را در یک قرارداد هوشمند به امانت میگذارد و از طریق یک قرارداد توکن مستقر در زنجیره هدف، یک نمایش «پیچیده» از توکن بومی ایجاد میکند.
هنگامی که کاربر میخواهد در جهت معکوس پل بزند (زنجیره مقصد → زنجیره مبدا)، نشانههای پیچیده شده را به پل در زنجیره مقصد برمیگرداند، که این موضوع را مطابق منطق موجود در پل تأیید میکند (مثلاً اثبات ZK یا حد نصاب خارجی). و توکن های اصلی را از escrow در زنجیره خانه آزاد می کند.
این رویکرد به جای قفل کردن نشانهها در escrow، توکنهای زنجیره منبع را میسوزاند (از بین میبرد).
سپس پل مقداری معادل را در زنجیره مقصد ضرب می کند.
برای سفر معکوس، توکن های پل شده در زنجیره مقصد سوزانده می شوند قبل از اینکه توکن های جدید در زنجیره مبدا ضرب شوند.
این در حالی که امکان انتقال زنجیره ای را فراهم می کند، کل عرضه توکن را حفظ می کند.
روش اول (قفل و نعناع) در حال حاضر رایج ترین است. معادل ارزش بین یک توکن بومی و نمایش پیچیده مربوط به آن که توسط یک پل ضرب شده است، چیزی است که به کاربران اجازه میدهد تا داراییها را به صورت زنجیرهای متقاطع "انتقال" کنند و از یک توکن در زنجیره جداگانهای از جایی که در ابتدا صادر شده است استفاده کنند.
با این حال، طرحهای جدید - مانند پلسازی مبتنی بر هدف - بسیار محبوب شدهاند. "مقصد" به کاربران اجازه می دهد تا نتایج مورد نظر را برای تراکنش ها بیان کنند ("مبادله 100 USDC با 100 DAI") به جای تشریح مراحل خاص برای دستیابی به نتایج. Intent ها به عنوان یک قفل UX قدرتمند ظاهر شده اند زیرا تجربه Onchain را برای افراد بسیار ساده می کنند و استفاده از رمزارز را آسان تر می کنند، به ویژه هنگامی که با راه حل های انتزاعی زنجیره ای همراه شوند.
هدفهای زنجیرهای متقاطع به کاربران این امکان را میدهند تا توکنها را بین زنجیرهها بدون نگرانی در مورد پیچیدگی اصلی پلسازی منتقل کنند. در پلهای مبتنی بر قصد، کاربران وجوهی را در زنجیره مبدا واریز میکنند و نتیجه مورد نظر خود را در زنجیره مقصد مشخص میکنند ("نیت" آنها). اپراتورهای تخصصی به نام «پرکننده» یا «حلکننده» میتوانند با ارسال نشانههای درخواستی برای کاربر در زنجیره مقصد، این هدف را محقق کنند. اپراتورها سپس ثابت میکنند که انتقال برای مطالبه وجوه قفل شده در زنجیره منبع به عنوان بازپرداخت صورت گرفته است.
برخی از پلهای مبتنی بر قصد از مکانیسمهای قفل کردن و نعناع زیر کاپوت استفاده میکنند. در این مورد، پلها توکنهایی را بستهبندی میکنند که یا به پرکنندهای که هدف کاربر را برآورده کرده است ارسال میشود - یا اگر هیچ پرکنندهای وارد نشود، مستقیماً برای کاربر ارسال میشود. در حالی که پلهای مبتنی بر قصد، یک لایه کارآمدی اضافی را از طریق شبکه حلکننده خود اضافه میکنند، آنها هنوز اساساً بر همان اصولی که پلهای سنتی قفل و ضرابخانه هستند تکیه میکنند.
میتوانیم هر توکن پیچیدهشده را، خواه از طریق پلسازی سنتی یا مبتنی بر قصد ایجاد شده باشد، بهعنوان یک IOU از اپراتور پل در نظر بگیریم که قول میدهد مقداری از توکن اصلی را از قرارداد امانی آزاد کند. ارزش این داراییهای بستهبندی شده مستقیماً با ظرفیت (درک شده) اپراتور پل برای پردازش درخواستهای دارندگان برای برداشت توکنهای بومی سپردهشده در زنجیره اصلی توکن مرتبط است.
پل مجاز به قفل کردن توکن های زیرین در زنجیره مبدا و برش دادن نمایش های پیچیده آنها در زنجیره مقصد تضمین می کند که عرضه کل توکن ثابت می ماند. برای یک واحد توکن زیرین، دقیقاً یک واحد از توکن پیچیده مربوطه ضرب میشود و بالعکس. اگر برنامهای یک توکن بستهبندی شده را به عنوان وسیله مبادله بپذیرد یا از داراییهای بستهبندی شده به عنوان ارز استفاده کند، توسعهدهندگان و کاربران برنامه به ارائهدهنده پل اعتماد میکنند تا داراییهای «واقعی» پشتوانه توکن پیچیده شده را ایمن کند.
توانایی انجام تراکنش با نسخه مصنوعی یک دارایی در یک زنجیره راه دور - که توسط پل هایی که نمایش هایی از دارایی را ایجاد می کنند فعال می شود - یک ویژگی قدرتمند است و به توسعه دهندگان و کاربران به طور یکسان اجازه می دهد از مزایای قابلیت همکاری متقابل زنجیره ای استفاده کنند. برخی از این مزایا عبارتند از دسترسی به نقدینگی بیشتر، قرار گرفتن در معرض کاربران جدید و انعطاف پذیری برای کاربران (که می توانند بدون اصطکاک با برنامه های مورد علاقه از زنجیره های مختلف تعامل داشته باشند).
برای درک بهتر این که این در عمل چگونه کار می کند و چرا برای توسعه دهندگان و کاربران اهمیت دارد، اجازه دهید یک مثال عینی را با استفاده از یک تبادل غیرمتمرکز خیالی به نام BobDEX بررسی کنیم. این مثال نشان میدهد که چگونه توکنهای پیچیده، گسترش زنجیره متقابل را امکانپذیر میکنند و در عین حال مزایا و عوارض بالقوهای را که میتواند ایجاد شود برجسته میکند:
BobDEX یک صرافی خودکار بازارساز (AMM) است که باب در اتریوم ایجاد کرد تا امکان مبادله بدون اعتماد بین داراییهای مختلف را فراهم کند. BobDEX یک توکن بومی به نام $BOB دارد که به عنوان یک توکن حاکمیتی و یک توکن پاداش LP دو برابر می شود. در مورد دوم، BobDEX توکنهای BOB را برای ارائهدهندگان نقدینگی (LPs) صادر میکند و به کاربرانی که نقدینگی را به یک استخر عرضه میکنند، حق درصدی از کارمزد پرداختشده توسط کاربران DEX در مبادله داراییهای سپردهشده در استخر را میدهد.
سهم بازار BobDEX به طور قابل توجهی رشد کرده است، اما محدودیت های Ethereum L1 مانع رشد بیشتر می شود. به عنوان مثال، برخی از کاربران به دلیل کارمزد بالای گاز و تاخیر در تراکنش، نمی خواهند از BobDEX در اتریوم استفاده کنند. به طور مشابه، سایر کاربران مایلند در معرض قیمت توکن های $BOB بدون نیاز به نگه داشتن توکن های بومی $BOB در اتریوم قرار بگیرند.
برای حل این مشکل، باب نسخه ای از BobDEX را روی Arbitrum (یک مجموعه لایه 2 (L2) کم هزینه و پرتوان) و یک نسخه پیچیده از نشانه BOB (wBOB) را از طریق پل Arbitrum-Ethereum روی L2 مستقر می کند. BobDEX در Arbitrum با BobDEX در اتریوم یکسان است، با این تفاوت که از wBOB – نه توکنهای BOB بومی – برای پاداشهای LP و مدیریت استفاده میکند.
تفاوت در توکن های برنامه (BOB پیچیده در مقابل BOB بومی) از دیدگاه کاربران (به عنوان مثال، ارائه دهندگان نقدینگی) که با BobDEX در Arbitrum تعامل دارند، تفاوتی ایجاد نمی کند. از آنجایی که توکنهای wBOB توسط توکنهای BOB واقعی که در پل Arbitrum-Ethereum نگهداری میشوند، پشتیبانی میشوند، دارندگان توکن wBOB میتوانند به راحتی با تعامل با قرارداد پل، توکنهای بومی BOB ERC-20 را در اتریوم تعویض کنند.
این وضعیت برای باب و کاربران یک برد-برد است:
باب میتواند کاربران بیشتری را جذب کند، بهویژه کاربرانی که میخواهند کارمزدهای گاز پایین و تایید تراکنشهای سریع را هنگام معامله در BobDEX داشته باشند
LP ها می توانند از عرضه نقدینگی به BobDEX بدون پرداختن به هزینه های بالای گاز اتریوم و زمان تایید طولانی، پاداش کسب کنند.
دارندگان می توانند توکن های wBOB را در بازار خریداری کنند تا از تغییرات قیمت توکن های BOB بدون تعامل با قرارداد BOB ERC-20 در اتریوم سود ببرند.
مزایای پل زدن همچنین شامل افزایش نوآوری قابل ترکیب و باز کردن موارد استفاده جدید است که نقدینگی یک توکن پل شده را افزایش می دهد. به عنوان مثال، آلیس می تواند یک پروتکل وام دهی به نام AliceLend در Arbitrum ایجاد کند که wBOB را به عنوان وثیقه از وام گیرندگان می پذیرد تا کاربرد wBOB را گسترش دهد و بازار جدیدی برای وام دادن و استقراض ایجاد کند.
وام دهندگانی که نقدینگی را در اختیار AliceLend قرار میدهند مطمئن هستند که سپردهها را دریافت میکنند: اگر کاربر وام را پیشفرض کند، AliceLend بهطور خودکار توکنهای wBOB سپردهشده به عنوان وثیقه را برای بازپرداخت وامدهندگان به حراج میگذارد. در این حالت، خریداران وثیقه wBOB منحلشده نقش LPها را در BobDEX بر عهده میگیرند و تضمین یکسانی را دارند که توکنهای wBOB را میتوان به نسبت 1:1 با توکنهای BOB اصلی مبادله کرد.
پلسازی زنجیرهای متقاطع در شکل کنونی آن، راهحلی قابل اجرا برای اطمینان از قابلیت همکاری بین اتریوم L2 (که قبلاً سیلو شده بودند) و تسهیل برنامههای کاربردی جدید (به عنوان مثال، وامدهی زنجیرهای و DEXهای متقابل زنجیرهای) ارائه کرده است. اما اکوسیستم پل در حال حاضر با محدودیتهایی دست و پنجه نرم میکند که مانع رشد بیشتر میشود، مانند غیرقابل تعویض توکنهای زنجیرهای متقاطع - ما این مشکل را در ادامه به تفصیل بررسی خواهیم کرد.
گردش کار پل زدن قفل و نعناع که قبلاً توضیح داده شد، روی کاغذ ساده به نظر می رسد، اما در واقع، برای درست کار کردن به تلاش های مهندسی و طراحی مکانیزم زیادی نیاز دارد:
اولین چالش این است که اطمینان حاصل شود که نسخه های پیچیده شده یک توکن پل شده همیشه توسط توکن های بومی قفل شده در زنجیره منبع پشتیبانی می شوند. اگر یک مهاجم نمایشهایی از یک توکن را در زنجیره راه دور بدون سپردهگذاری نشانههای بومی در زنجیره منبع ضرب کند، میتواند با تعویض توکنهای پیچیدهشده (با تقلب) با توکنهای بومی در زنجیره اصلی، پل را ورشکسته کند و از کاربران قانونی که سپردهگذاری کردهاند در زنجیره اصلی جلوگیری کند. قرارداد پل قبل از ضرب توکن های پیچیده - از برداشت سپرده.
چالش دوم ظریفتر است و از ماهیت توکنهای پلشده نشأت میگیرد: دو نمایش از یک توکن که توسط ارائهدهندگان پل در یک زنجیره راه دور یکسان ساخته شده است را نمیتوان با دیگری 1:1 مبادله کرد. میتوانیم از مثال دیگری از دو کاربر استفاده کنیم که سعی میکنند توکنهایی را که از طریق مسیرهای مختلف پل شدهاند، مبادله کنند تا این جنبه از مشکل مربوط به جابجایی توکنها در زنجیرهها را نشان دهیم:
چرا باب نمی تواند 400 USDC را برداشت کند اگر او و آلیس نسخه های بسته بندی شده ای از یک دارایی اساسی را در زنجیره مقصد دریافت کنند؟ به یاد دارید که اشاره کردیم که توکن های صادر شده در زنجیره های مختلف ناسازگار هستند، بنابراین نمایش یک توکن بومی صادر شده در یک زنجیره غیر بومی یک IOU از پل است که وعده بازپرداخت مقداری از توکن های بومی را می دهد (بسته به مقدار). سمت چپ است) زمانی که کاربر می خواهد به زنجیره اصلی توکن برگردد.
بنابراین، ارزش هر توکن پل شده به ارائهدهنده پل که مسئول نگهداری سپردهها در زنجیره اصلی و ضرب کردن نمایندگیها در زنجیره مقصد است، مرتبط است. ارائهدهنده پل باب فقط میتواند 200 USDC به باب بپردازد، زیرا این مبلغی است که باید از سپرده خود پوشش دهد. 200 USDC آلیس را نمیتوان از طریق ارائهدهنده باب بریج برداشت، زیرا هرگز سپرده را دریافت نکرد یا IOU برای آلیس صادر نکرد. آلیس باید USDC قفل شده خود را از Arbitrum در اتریوم خارج کند و قبل از اینکه باب بتواند به توکن های باقیمانده دسترسی پیدا کند، از طریق ارائه دهنده پل باب پل بزند.
معضل باب و آلیس به مشکلی در پل زدن بین دامنه هایی اشاره می کند که در آن چندین نمایش غیرقابل تعویض از یک دارایی اساسی توسط ارائه دهندگان پل رقیب ایجاد می شود. یکی دیگر از مشکلات ارائههای مختلف ERC-20 از یک دارایی این است که نمیتوان آنها را در یک استخر نقدینگی معامله کرد.
با استفاده از مثال قبلی، اگر axlUSDC و USDC.e را در زنجیره داریم و میخواهیم آنها را به ETH و بالعکس مبادله کنیم، باید دو استخر نقدینگی را مستقر کنیم - ETH/axlUSDC و ETH/USDC.e. این منجر به یک مشکل به اصطلاح "تجزیه نقدینگی" می شود - وضعیتی که در آن استخرهای معاملاتی نقدینگی کمتری نسبت به آنچه در غیر این صورت می توانستند داشته باشند، دارند، زیرا چندین استخر وجود دارد که اساساً برای یک جفت معاملاتی یکسان مناسب هستند.
راه حل این است که یک نسخه "متعارف" از یک توکن داشته باشیم که در زنجیره مقصد در گردش باشد تا باب و آلیس بتوانند توکن ها را بدون خروج هر فرد از پل در زنجیره مبدا مبادله کنند. داشتن یک توکن متعارف در هر زنجیره نیز به نفع توسعهدهندگان است، زیرا کاربران میتوانند به سرعت بین اکوسیستمها حرکت کنند، بدون اینکه با مسائل مربوط به نقدینگی توکن برخورد کنند.
بنابراین، چگونه میتوانیم نسخههای متعارف یک توکن را در هر زنجیرهای که انتظار میرود روی آن استفاده شود و بین آنها منتقل شود، پیادهسازی کنیم؟ بخش بعدی برخی از رویکردهای رایج برای ایجاد توکن های متعارف در زنجیره های متعدد را توضیح می دهد.
ایجاد یک توکن متعارف در هر زنجیره ساده نیست، و چندین گزینه با مبادلات و مزایای متفاوت وجود دارد. هنگام ایجاد یک توکن متعارف در هر زنجیره، معمولاً باید به این فکر کنیم که در مورد وجود IOU هایی که ارزش یک توکن خاص را پشتیبانی می کنند به چه کسی اعتماد کنیم.
فرض کنید شما خالق یک توکن هستید و میخواهید آن را در زنجیرههای مختلف قابل استفاده و منتقل کنید، بدون اینکه با مشکلاتی در مورد قابلیت تعویض مواجه شوید. شما چهار گزینه دارید:
سه گزینه اول بر مکانیزمهای پل زدن مختلف برای تسهیل حرکت زنجیرهای متقابل توکنها متکی هستند. با این حال، بهعنوان یک سازنده توکن، میتوانید با صدور توکن به صورت بومی در هر زنجیره پشتیبانی شده، پل زدن را به طور کامل دور بزنید. تحت این رویکرد، بهجای تکیه بر توکنهای پیچیده یا زیرساختهای پل، استقرار توکنهای جداگانه اما هماهنگ در سراسر زنجیرهها را حفظ میکنید - با مبادلههای اتمی که امکان تبادل بدون اعتماد بین زنجیرهها را فراهم میکند.
با این حال، این رویکرد به زیرساخت های پیچیده ای برای حفظ نقدینگی در زنجیره ها و تسهیل مبادلات اتمی نیاز دارد. پیچیدگی مدیریت چندین استقرار بومی از لحاظ تاریخی این رویکرد را به پروتکل های بزرگتر با منابع فنی قابل توجه محدود کرده است.
اگر یک زنجیره دارای یک پل متعارف (تقسیم شده) است، می توانید حق برش دادن نمایش های توکن پروتکل خود را به کاربرانی که می خواهند از زنجیره اصلی پل بزنند، اختصاص دهید. تراکنشهایی که از طریق پل متعارف زنجیره انجام میشوند (سپردهها و برداشتها) معمولاً توسط مجموعه اعتبارسنجی زنجیره تأیید میشوند، که تضمینهای قویتری را ارائه میدهد که سپردهها در زنجیره اصلی به طور قابل اعتمادی همه بازنماییهای ضربشده را پس میدهند.
اگرچه پل متعارف در حال ضرب نمایش متعارف یک نشانه است، بازنمودهای دیگر همچنان وجود خواهند داشت. این فقط به این دلیل اتفاق می افتد که پل های متعارف اغلب دارای محدودیت هایی هستند که آنها را از ارائه بهترین تجربه به کاربران باز می دارد. برای مثال، پل زدن از Arbitrum/Optimism به Ethereum از طریق پل متعارف جمعآوری با تأخیر هفت روزه مواجه میشود، زیرا تراکنشها باید توسط تأییدکنندگان تأیید شوند - و احتمالاً با اثبات تقلب ، در صورت نامعتبر بودن - قبل از لایه تسویه جمعآوری (Ethereum-settles) تأیید شوند. یک دسته معامله
کاربران جمعآوری که خواهان خروج سریعتر هستند، باید از سایر ارائهدهندگان پل استفاده کنند که میتوانند مالکیت خروجهای جمعآوری معلق را به عهده بگیرند و نقدینگی اولیه را در زنجیره هدف مورد نظر کاربر ارائه دهند. هنگامی که چنین پل هایی از مدل سنتی قفل و ضرابخانه استفاده می کنند، در نهایت با چندین نمایش پیچیده از یک توکن صادر شده توسط پروتکل های مختلف مواجه می شویم و با مشکلات مشابهی روبرو می شویم که قبلاً توضیح داده شد.
زنجیرههای جانبی با مجموعههای اعتبارسنجی مستقل، تأخیر کمتری دارند، زیرا برداشتها زمانی اجرا میشوند که پروتکل اجماع زنجیره جانبی بلوکی حاوی تراکنش برداشت را تأیید کند. پل Polygon PoS نمونهای از یک پل متعارف است که یک زنجیره جانبی را به دامنههای مختلف (از جمله مجموعههای اتریوم و شبکه اصلی اتریوم) متصل میکند.
توجه: ما به زنجیره PoS PoS اصلی Polygon اشاره می کنیم، نه زنجیره اعتباری برنامه ریزی شده که از اتریوم برای تسویه استفاده می کند. زمانی که جابجایی از یک زنجیره جانبی ایمن شده توسط تایید کننده های خارجی به اعتباری که توسط اتریوم اتریوم ایمن شده است، تکمیل شود، Polygon به L2 تبدیل می شود.
با این حال، پلهای زنجیره جانبی نیز با پلهای متعارف جمعآوری نقطه ضعف مشترک دارند: کاربران فقط میتوانند بین یک جفت زنجیره متصل پل بزنند. آنها نمی توانند با استفاده از پل متعارف به سایر بلاک چین ها پل بزنند. برای مثال، امروز نمیتوانید با استفاده از پل آربیتروم یا پل از پلیگون به آوالانچ از طریق پل Polygon PoS، از Arbitrum به Optimism پل بزنید.
تکیه بر پل بومی جمع آوری برای جابجایی توکن های متعارف با مشکلات متعددی مانند نقدینگی ضعیف و تاخیر در جابجایی دارایی همراه است. پروتکلها با کار با پلهای نقدینگی برای تسهیل برداشتهای سریع و پل زدن با تأخیر کم، این مشکل را حل میکنند.
بر اساس این ترتیب، پلهای نقدینگی تأیید شده (الف) نمایشهایی از توکن پروتکل را در زنجیره مبدا برش میدهند.
نمایش متعارف توکن در زنجیره مقصد معمولاً نسخهای است که توسط پل زنجیره جانبی/تحلیلی متعارف ایجاد میشود، اگرچه استثناهایی وجود دارد (همانطور که بعداً خواهیم دید). به عنوان مثال، نسخه متعارف USDT در Optimism، opUSDT است که توسط پل Optimism Bridge ساخته شده است.
هر پل نقدینگی مانند یک DEX با یک بازارساز خودکار (AMM) برای اجرای سوآپ بین جفت دارایی های سپرده شده در استخرهای نقدینگی مختلف عمل می کند. برای ایجاد انگیزه برای تامین نقدینگی، استخرهای AMM بخشی از کارمزد سوآپ را با دارندگانی که توکنهای متعارف را در قراردادهای استخر قفل میکنند، تقسیم میکنند.
این شبیه به مدل Uniswap است. تنها تفاوت قابل توجه این است که جفت دارایی ها معمولاً نمایش پل نقدینگی از یک توکن در برابر نمایندگی متعارف هستند. به عنوان مثال، کاربری که USDT را از طریق Hop به Optimism متصل می کند، باید hUSDT را با Optimism از طریق استخر huSDT:opUSDT تعویض کند.
گردش کار برای پل زدن از طریق پل نقدینگی به صورت زیر خواهد بود:
این فرآیند برای همه پل های نقدینگی (Across، Celer، Hop، Stargate و غیره) مشابه است. با این حال، معمولاً از کاربر نهایی انتزاع میشود - بهویژه توسط حلکنندهها/پرکنندهها - و علیرغم اینکه بخشهای متحرک زیادی را شامل میشود، مانند یک تراکنش واحد احساس میشود.
هنگام بازگشت به زنجیره منبع، کاربر نمایش متعارف را می سوزاند یا قبل از سوزاندن آن نمایش و ارائه رسید اثبات سوختگی، توکن متعارف را با نمایش پل از طریق AMM تعویض می کند. پس از تایید، کاربر می تواند توکن های بومی قفل شده در ابتدا را پس بگیرد. (درست مانند عملیات قبلی، جزئیات کثیف انتقال توکن ها به زنجیره اصلی از کاربر پنهان می شود و توسط حل کننده ها مدیریت می شود).
پل نقدینگی بسیار عالی است، عمدتاً به این دلیل که مشکل تأخیر در پل زدن جمعی را برطرف می کند. به عنوان مثال، Hop به اشخاص تخصصی موسوم به "Bonders" اجازه می دهد تا اعتبار تراکنش برداشت کاربر در L2 را تأیید کنند و هزینه برداشت از پل L1 جمع آوری را جبران کنند. هر Bonder یک گره کامل برای زنجیره L2 اجرا میکند و میتواند تعیین کند که آیا تراکنش خروج کاربر در نهایت در L1 تأیید میشود یا خیر، و این خطر را کاهش میدهد که کاربر یک برداشت متقلبانه را آغاز کند و باعث ضرر برای Bonder شود.
پل های نقدینگی همچنین بر خلاف پل های متعارف، کاربران را قادر می سازد تا بین زنجیره های بیشتری حرکت کنند. به عنوان مثال، هاپ به کاربران اجازه می دهد تا بین Arbitrum و Optimism پل بزنند بدون اینکه ابتدا مجبور باشند به اتریوم خارج شوند. درست مانند پل زدن سریع L2→L1، پل زدن سریع L2→L2 به Bonders نیاز دارد که یک گره کامل را برای زنجیره منبع L2 اجرا کند تا قبل از پرداخت هزینه های برش توکن ها برای کاربر در زنجیره L2 مقصد، برداشت ها را تأیید کند. این امکان ترکیبپذیری بیشتری را بین مجموعهها فراهم میکند و تجربه کاربر را به شدت بهبود میبخشد، زیرا کاربران میتوانند بدون مشکل توکنها را در بین مجموعهها جابهجا کنند.
اما پلسازی نقدینگی جنبههای منفی نیز دارد که بر سودمندی استفاده از پل تثبیتشده زنجیرهای برای برش دادن نمایش متعارف یک توکن در زنجیره L2/L1 تأثیر میگذارد. در بخش بعدی به نکات منفی پل زدن بر مبنای نقدینگی می پردازیم:
لغزش تفاوت در مقدار توکن های مورد انتظار و دریافتی هنگام تعامل با AMM است. لغزش به دلیل مبادلات قیمت گذاری AMM بر اساس نقدینگی جاری در یک استخر رخ می دهد - قیمت گذاری به گونه ای است که تعادل بین موجودی استخر هر دارایی در یک جفت پس از تکمیل سوآپ حفظ می شود، که می تواند بین زمانی که کاربر شروع می کند تغییر کند. تجارت و مبادله انجام می شود.
نقدینگی پایین برای دارایی های پل شده نیز می تواند لغزش را افزایش دهد. اگر استخر نقدینگی کافی برای متعادل کردن یک طرف استخر نداشته باشد، یک معامله بزرگ ممکن است قیمت را با حاشیه زیادی تغییر دهد و منجر به اجرای سوآپ با قیمتهای بالاتر شود. از داوران انتظار می رود که به تصحیح نابرابری بین استخرهایی که با همان دارایی معامله می کنند کمک کنند، اما ممکن است از معاملات آربیتراژی که شامل توکن هایی با فعالیت/ارزش تجاری کم است، منصرف شوند.
این همچنین بر توسعهدهندگانی که برنامههای زنجیرهای متقاطع را میسازند، تأثیر میگذارد، زیرا آنها باید موارد لبهای را که در آن لغزش رخ میدهد، در نظر بگیرند. کاربر نمی تواند عملیات زنجیره ای متقاطع را به دلیل دریافت مقادیر کمتری از یک توکن در یک یا چند زنجیره مقصد انجام دهد.
برنامههایی مانند تجمیعکننده پل (که نمیدانند آیا یک پل نقدینگی نقدینگی کافی برای پوشش سوآپ در زنجیره مقصد بدون لغزش دارد) با تعیین حداکثر تحمل لغزش و استفاده از آن برای اطلاعرسانی قیمتهای ارائه شده به کاربران، مشکل را حل میکنند. در حالی که این امر از بازگرداندن تراکنش ها جلوگیری می کند، کاربران همیشه درصدی از توکن پل شده را از دست می دهند - صرف نظر از نقدینگی موجود در استخرهای AMM پل.
یک چالش اساسی با پل های نقدینگی، نیاز مطلق برای نقدینگی کافی در زنجیره مقصد است. برخلاف پلهای سنتی قفل و ضرابخانه که در آنها ضرب توکن مستقیماً توسط داراییهای قفل شده پشتیبانی میشود، پلهای نقدینگی برای تکمیل نقل و انتقالات زنجیرهای متقابل به توکنهای موجود در استخرهای AMM وابسته هستند. وقتی نقدینگی به زیر آستانههای بحرانی میرسد، کل مکانیسم پلسازی میتواند عملاً از کار بیفتد.
نیاز نقدینگی یک وابستگی دایرهای ایجاد میکند: پلها برای عملکرد قابل اعتماد به نقدینگی قابل توجهی نیاز دارند، اما جذب ارائهدهندگان نقدینگی مستلزم نشان دادن استفاده مداوم از پل و ایجاد کارمزد است. این مشکل مرغ و تخم مرغ مخصوصاً برای توکن های جدید یا کمتر معامله می شود، که ممکن است برای حفظ نقدینگی کافی در چندین زنجیره مشکل داشته باشد.
پل نقدینگی تا حدی مفید است که بتواند مبادلات را از نمایش پل شده به توکن متعارف در زنجیره مقصد بدون اینکه کاربران دچار لغزش بیش از حد شوند، پوشش دهد. هزینه های گاز تعامل با پل نیز ارزش پل نقدینگی را از دیدگاه کاربر تعیین می کند. بنابراین، تجمیعکنندگان پل و تیمهای پروژه، با صدور توکن، پلها را بر اساس میزان نقدینگی و هزینههای تراکنش اولویتبندی میکنند.
در حالی که این تضمین میکند که کاربرانی که توکنهای پروژه را پل میکنند یا از یک پل جمعکننده برای ارسال توکنها به صورت زنجیرهای متقابل استفاده میکنند، تجربه کاربری بهتری دارند، انتخاب پلها بر اساس نقدینگی، پلهایی را که نمیتوانند برای مشوقهای ارائهدهنده نقدینگی (LP) خرج کنند، در وضعیت نامناسبی قرار میدهند. علاوه بر این، انتخاب پلها بر اساس کارمزد تراکنش خالص، رقابت را به نفع پلهایی که رویکردی متمرکز برای کاهش هزینههای عملیاتی اتخاذ میکنند و میتوانند هزینههای کمتری را برای تراکنشهای پلسازی دریافت کنند، سوق میدهد. در هر دو مورد، پل ها در مهم ترین معیار یعنی امنیت با هم رقابت نمی کنند.
پلهای نقدینگی پیشرفتی در پلهای متعارف هستند، اما بدون مشکلات UX نیز نیستند. علاوه بر لغزش پایدار در مبادلات زنجیرهای متقابل، کاربران ممکن است نتوانند یک تراکنش پلسازی را فوراً در زنجیره مقصد انجام دهند زیرا پل نقدینگی استخر کافی برای پوشش تجارت با توکن متعارف در زنجیره مقصد را ندارد. پلها نمیتوانند بدانند که تا زمانی که پیام کاربر برای تعویض توکنها به زنجیره مقصد برسد، چقدر نقدینگی برای یک جفت دارایی وجود خواهد داشت، بنابراین این حالت لبه عمدتاً اجتنابناپذیر است.
کاربران در این شرایط دو انتخاب دارند (هر دو زیر بهینه):
یک داپ چند زنجیرهای میتواند با انتخاب یک پل واحد برای برش دادن نمایشهای متعارف توکن dapp در هر زنجیرهای که دپ در آن مستقر است، مشکل توکنهای پل غیرقابل تعویض را حل کند. همانند پلهای متعارف که نمایشهای تایید شده از توکن پروژه را ضرب میکنند، این رویکرد نیازمند نگاشت توکنهایی است که در زنجیرههای راه دور به قرارداد توکن مستقر در زنجیره اصلی پروژه تعبیه شدهاند – تا اطمینان حاصل شود که عرضه توکن در سطح جهانی یکسان باقی میماند. ارائهدهنده پل باید ضرب و سوزاندن یک توکن را ردیابی کند و اطمینان حاصل کند که عملیات ضرب کردن و سوزاندن با عرضه توکن در زنجیره خانه هماهنگ است.
استفاده از یک ارائهدهنده پل منفرد، انعطافپذیری بیشتری را برای تیمهای پروژه ارائه میدهد، بهویژه که پلهای شخص ثالث برای پشتیبانی از پل زدن بین طیف وسیعتری از اکوسیستمها در مقایسه با پلهای متعارفی که حداکثر به یک زنجیره متصل میشوند، تشویق میشوند. اگر یک پل در تمام زنجیرههایی که یک برنامه کاربردی در آن مستقر است وجود داشته باشد، کاربران میتوانند به سرعت زنجیره متقاطع را بدون نیاز به عقب نشینی به زنجیره اصلی حرکت دهند. ارائهدهنده پل فقط باید اطمینان حاصل کند که توکنهای ضرب شده در زنجیره مقصد A قبل از اینکه کاربر توکنهایی را در زنجیره مقصد B ضرب کند و توکنهای متعارف در زنجیره B به توکن در زنجیره اصلی (دوباره) نگاشت شوند، سوزانده میشوند.
مشکل توکن های پل غیر قابل تعویض نیز برطرف شده است. به شرطی که کاربران از طریق ارائهدهنده پل تایید شده پل بزنند، همیشه میتوانند آنها را 1:1 با دیگر توکنهای پل شده مبادله کنند. این رویکرد بیشتر مشکلات پلسازی مبتنی بر نقدینگی را در مدل پل متعارف برطرف میکند:
کاربران در تراکنشهای پل دچار لغزش نمیشوند، زیرا ارائهدهنده پل مجبور نیست نمایش خود را از طریق یک AMM در برابر یک نمایش متعارف تبدیل کند—توکن ارائهدهنده پل، نمایش متعارف توکن پلشده در هر دامنه است. ارزش این نمایشها به ارزش توکنهای قفلشده توسط ارائهدهنده پل در زنجیره اصلی توکن مرتبط است.
کاربران با تاخیر اندکی در پل زدن مواجه میشوند زیرا ارائهدهنده پل میتواند نمایشهای پیچیدهشده را در زنجیره مقصد بلافاصله پس از رسیدن پیامmint() به مقصد برش دهد.
توسعهدهندگان میتوانند مدیریت استقرار توکنهای چند زنجیرهای را به اپراتورهای پل بسپارند، بدون اینکه نگران برنامههای تشویقی نقدینگی AMM یا تامین نقدینگی باشند.
برخی از نمونههایی از توکنهای ارائهدهنده تک پل در طبیعت عبارتند از: LayerZero's Omnichain Fungible Token (OFT)، سرویس Token Interchain Axelar (ITS)، Celer's xAsset، و Multichain's anyAsset. همه نمونه ها اساسا توکن های اختصاصی هستند و با نمایش های همان توکن ارسال شده از طریق ارائه دهنده پل متفاوت ناسازگار هستند. این جزئیات ظریف برخی از مسائل مربوط به این رویکرد را برای مدیریت توکن های پل شده برجسته می کند. یعنی موارد زیر:
انتخاب یک ارائه دهنده پل واحد برای برش نمایش های متعارف در یک یا چند زنجیره، توسعه دهندگان را در معرض خطر قفل شدن فروشنده قرار می دهد. از آنجایی که هر ارائهدهنده پل یک نمایندگی اختصاصی را ایجاد میکند که فقط با زیرساختهای خود (و پروژههای اکوسیستم یکپارچه) سازگار است، مدل ارائهدهنده تک پل به طور مؤثر صادرکننده رمز را به یک سرویس پلسازی خاص بدون گزینه تغییر به پل دیگری در آینده قفل میکند.
امکان تعویض ارائه دهندگان پل وجود دارد، اما هزینه های سوئیچینگ به اندازه ای بالا است که اکثر پروژه ها را از رفتن به این مسیر منصرف می کند. برای ارائه یک ایده تقریبی، فرض کنید یک توسعه دهنده (که ما او را باب می نامیم) یک توکن (BobToken) در اتریوم صادر کرده است و LayerZero OFT را برای ایجاد نسخه های متعارف BobToken در Optimism، Arbitrum و Base انتخاب کرده است. BobToken عرضه ثابتی از 1,000,000 توکن دارد و توکنهای پل شده از طریق LayerZero 50 درصد از کل عرضه BobToken در گردش را تشکیل میدهند.
ترتیبات تجاری به آرامی ادامه می یابد تا زمانی که باب تصمیم بگیرد که کاربران بهتر است BobTokens را از طریق یک سرویس پل رقیب (مانند Axelar) پل زدن کنند. با این حال، باب نمیتواند به سادگی بلند شود و بگوید: «من به Axelar ITS تغییر میدهم تا نمایشهای متعارف BobToken را در Optimism، Base و Arbitrum ایجاد کنم». از آنجایی که توکنهای OFT و توکنهای ITS ناسازگار هستند، باب خطر ایجاد سردرد هم برای کاربران قدیمی و هم برای کاربران جدید دارد، زیرا دو BobToken به طور بالقوه قابل تعویض نیستند (مشکلی که قبلاً توضیح دادیم را دوباره معرفی میکنیم). علاوه بر این، برنامههای ادغامشده با نسخه LayerZero از BobToken نمیتوانند نسخه Axelar از BobToken را به عنوان جایگزین بپذیرند - که نقدینگی BobToken را در زنجیرههای مختلف که در آن بازنماییهای رقیب BobToken در کنار هم وجود دارد، خرد میکند.
برای امکانپذیر ساختن این انتقال، باب باید کاربران را متقاعد کند تا با ارسال تراکنشهایی که توکنهای OFT پلشده را میسوزاند و BobTokenها را در اتریوم باز میکند، بازنماییهای پیچیدهشده BobToken را که از طریق LayerZero ضرب شده است، باز کنند. کاربران اکنون میتوانند با قفل کردن توکنها با Axelar در اتریوم و دریافت BobTokenهای متعارف (که با عرضه قرارداد توکن در اتریوم نگاشت شدهاند) در زنجیره مقصد، به نمایش متعارف جدید BobToken روی بیاورند. این هم هزینه بر است و هم هماهنگی و سربار عملیاتی عظیمی را برای تیم های مدیریت پروژه DAO به همراه دارد، بنابراین پایبندی به ارائه دهنده انتخابی معمولاً ایمن ترین گزینه است.
با این حال، این امر توسعهدهندگانی مانند باب را در موقعیتی مشکلساز قرار میدهد، زیرا در صورتی که ارائهدهنده پل نتواند شرایط قرارداد را رعایت کند، مجموعه ویژگیهای محدودی داشته باشد، ادغامهای گسترده اکوسیستم نداشته باشد، UX ضعیف ارائه دهد و غیره، قفل شدن فروشنده، تغییر را غیرممکن میکند. همچنین پلهایی را با اهرم تقریباً بینهایت ارائه میکند: ارائهدهنده پل میتواند کارهای دلخواه خود را انجام دهد، مانند پل زدن کاربران با محدودیت نرخ بدون مشخص بودن BobTokens. دلایل، افزایش هزینه های پل زدن، یا حتی سانسور عملیات پل. دستهای باب در این مورد بسته است، زیرا شکستن یک پل معیوب متعارف شخص ثالث به اندازه ماندن در روابط تجاری پیچیده است.
بخش پایانی بخش قبلی در مورد قفل فروشنده، مسئله دیگری را در مورد استفاده از پل شخص ثالث متعارف برجسته میکند: صادرکنندگان توکن، کنترل توکنهای پلشده متعارف را در ازای راحتی بیشتر و بهبودهای UX عوض میکنند. برای استفاده از مثال قبلی: BobToken در اتریوم کاملاً در کنترل باب است زیرا او قرارداد توکن زیربنایی ERC-20 را کنترل میکند، اما BobToken روی Optimism، Arbitrum و Base توسط LayerZero کنترل میشوند که مالک قرارداد OFT است که نمایشهای متعارف BobToken را صادر میکند. روی آن بلاک چین ها
در حالی که Bob ممکن است انتظار داشته باشد که LayerZero نمایش های متعارف را با طرح اصلی توکن بومی هماهنگ کند، ممکن است همیشه اینطور نباشد. در بدترین سناریوها، رفتار BobToken در اتریوم ممکن است به طور قابل توجهی از رفتار BobToken on Optimism متفاوت باشد زیرا ارائهدهنده پل نسخه کاملاً متفاوتی از قرارداد توکن را پیادهسازی میکند و مشکلاتی را برای کاربران پروتکل ایجاد میکند. این مشکل همچنین ممکن است توسط پویایی عامل اصلی تشدید شود، جایی که اهداف و منافع یک پروتکل و ارائه دهنده پل متفاوت است.
در رویکرد اول، جایی که توکنها به صورت زنجیرهای از طریق پل متعارف هر زنجیره پل میشوند، خطری که برای صادرکننده توکن ناشی از سوءاستفادهای که بر یک پل تأثیر میگذارد، به آن پل محدود میشود. به عنوان مثال، فرض کنید یک هکر موفق می شود یک پل نقدینگی را به خطر بیاندازد و مقادیر نامحدودی از یک توکن بسته بندی شده را بدون سپرده گذاری وثیقه برش دهد. در آن صورت، فقط میتواند حداکثر تا حداکثر نقدینگی موجود برای دارایی بستهشده در استخرهای نقدینگی برداشت کند (به عنوان مثال، برش cUSDT در خوشبینی → تعویض cUSDT با opUSDT متعارف → برداشت opUSDT به اتریوم از طریق پل سریع → تبادل USDT بومی در اتریوم) .
در مدل پل متعارف شخص ثالث، خطری که برای یک صادرکننده توکن ناشی از سوء استفادهای که بر پل شریک تأثیر میگذارد، معادل کل توکنهایی است که مهاجم در زنجیرههای راه دوری که پل آسیبدیده در آن مستقر است، ضرب میکند. این امکان پذیر است زیرا هر نمایش متعارف در همه زنجیره ها را می توان با توکن های متعارف صادر شده در زنجیره های دیگر رد و بدل کرد:
فرض کنید یک مهاجم یک پل شخص ثالث را در زنجیره B به خطر انداخته و 1000 توکن (جایی که توکن در ابتدا روی زنجیره A صادر میشود) را بدون سپردهگذاری وثیقه ضرب میکند. توکنهای مهاجم در زنجیره B به قرارداد زنجیره اصلی نگاشت نمیشوند، بنابراین نمیتواند از زنجیره A خارج شود. توکن سازگار و قابل تعویض است زیرا از همان سرویس پل نشات می گیرد. توکنهای زنجیرهای C به قرارداد زنجیره خانگی نگاشت میشوند، زیرا بهطور قانونی توسط کاربرانی که توکنها را روی زنجیره A قفل کردهاند (زنجیره اصلی توکن)، به مهاجم اجازه میدهد تا توکنها را در زنجیره C بسوزاند و توکنهای بومی را در زنجیره A خارج کند و به طور بالقوه کامل شود، به قرارداد زنجیره خانگی نگاشت میشوند. برنامه سفر با مبادله توکن ها از طریق CEX یا fiat offramp.
هنگام استفاده از پل شخص ثالث متعارف، صادرکنندگان توکن اغلب توانایی اجرای ویژگیهای سفارشی یا رفتارهای نشانهای را که در استقرار اصلی آنها وجود دارد، از دست میدهند. این اتفاق میافتد زیرا ارائهدهندگان پل تمایل دارند از قراردادهای پیادهسازی استاندارد ERC-20 استفاده کنند که ممکن است از عملکرد تخصصی موجود در پیادهسازی توکن اصلی پشتیبانی نکنند.
ویژگیهای رایج توکن مانند تفویض رأی (ZK)، مکانیسمهای تغییر پایه (stETH، USDM)، قابلیتهای هزینه در ازای انتقال (memecoins)، توابع در لیست سیاه و لیست سفید (USDT، USDC)، انتقالهای قابل توقف، و قوانین یا مجوزهای ویژه برش اغلب حذف میشوند. زمانی که توکنها از طریق یک ارائهدهنده شخص ثالث پل میشوند، دور میشوند، زیرا نسخه پلشده معمولاً از پیادهسازی اولیه ERC-20 استفاده میکند. این از دست دادن عملکرد، ناسازگاری هایی را در نحوه عملکرد توکن در زنجیره های مختلف ایجاد می کند و به طور بالقوه می تواند ادغام هایی را که به این ویژگی های سفارشی وابسته است، از بین ببرد.
استانداردسازی توکنهای پلشده، اگرچه از دیدگاه ارائهدهنده پل سادهتر است، اما به طور موثری قابلیتهای توکن را کاهش میدهد و میتواند توانایی صادرکننده را برای حفظ رفتار توکن ثابت در کل اکوسیستم چند زنجیرهای کاربردشان مختل کند. چنین مسائلی میتواند توسعههای زنجیرهای متقاطع را به یک کابوس برای توسعهدهندگان تبدیل کند و مانعی برای تحقق رویای اپلیکیشنهایی باشد که روی چندین زنجیره زندگی میکنند.
صادرکنندگان توکن به برنامه های پوشش شبکه و گسترش شبکه ارائه دهنده پل انتخابی خود وابسته می شوند. اگر ارائهدهنده پل از شبکه بلاک چین خاصی که صادرکننده توکن میخواهد آن را گسترش دهد، پشتیبانی نمیکند، با دو گزینه غیربهینه روبرو میشود:
این محدودیت می تواند به طور قابل توجهی بر استراتژی رشد پروتکل و توانایی دسترسی به کاربران جدید در زنجیره های نوظهور تأثیر بگذارد. ارائهدهندگان پل ممکن است حمایت از زنجیرههای محبوب را در اولویت قرار دهند و در عین حال از شبکههای کوچکتر یا جدیدتر که میتوانند از نظر استراتژیک برای صادرکننده توکن مهم باشند، غفلت کنند.
ارائهدهندگان پل شخص ثالث ممکن است به دلیل ویژگیهای پشته فناوری خود، توکنهای پلشده با آدرسهای مختلف را در هر زنجیره مستقر کنند - برای مثال، پشتیبانی از CREATE2 وجود ندارد. عدم ثبات آدرس، به نوبه خود، بسیاری از مشکلات UX ایجاد می کند:
این اشکالات، همراه با مسائلی که قبلاً در مورد قفل کردن فروشنده، از دست دادن حاکمیت، و قرار گرفتن در معرض زیاد در معرض خرابی پل ها بحث شد، محدودیت های قابل توجه تکیه بر پل های شخص ثالث متعارف برای استقرار توکن های زنجیره ای را برجسته می کند. این درک به ایجاد زمینه برای اینکه چرا راه حل های جایگزین مانند ERC-7281 برای رسیدگی به این چالش ها به روشی جامع تر مورد نیاز است، کمک می کند.
اگر یک توسعهدهنده بخواهد حداکثر کنترل را بر روی استقرار زنجیرهای متقابل توکن پروژه حفظ کند، میتواند صدور نمایشهای متعارف توکن را در زنجیرههای راه دور مدیریت کند. این به عنوان «اعتماد به صادرکننده توکن» توصیف میشود، زیرا ارزش هر نمایش پلشده توکن به توکنهای قفلشده در زنجیره اصلی توکن توسط پروتکل مسئول صدور نسخه اصلی توکن در زنجیره مبدا گره خورده است.
برای اینکه این رویکرد کار کند، صادرکننده توکن باید زیرساختی را برای مدیریت ضرب و سوزاندن توکن های پل شده در زنجیره متقابل ایجاد کند (در حالی که اطمینان حاصل می شود که عرضه جهانی از طریق نقشه برداری متعارف همگام باقی می ماند). نمونههای قابلتوجهی از نمایشهای متعارف یک توکن صادر شده توسط سازنده توکن عبارتند از Teleport MakerDAO و Circle's Cross-Chain Transfer Protocol (CCTP) .
Teleport به کاربران اجازه می دهد تا از طریق عملیات های مسیر سریع و آهسته، DAI متعارف را بین اتریوم و مجموعه های مختلف اتریوم جابجا کنند. DAI بر روی یک زنجیر سوزانده می شود و بر روی زنجیره هدف ضرب می شود. CCTP به طور مشابه عمل می کند و انتقال زنجیره ای متقاطع USDC بومی (صادر شده توسط Circle) را از طریق مکانیزم سوزاندن و نعناع امکان پذیر می کند. در هر دو مورد، صادرکننده توکن، ضرب و سوزاندن نمایشهای متعارف یک توکن را کنترل میکند.
این رویکرد کنترل کامل توکن های پل شده برای پروتکل ها را ارائه می دهد. و مشکل نمایشهای غیرقابل تعویض یک توکن را به مؤثرترین روش ممکن برطرف میکند - فقط یک نسخه متعارف توکن (که توسط صادرکننده در زنجیره مقصد تولید شده است) وجود دارد، که تضمین میکند کاربران تجربه مشابهی با استفاده از یک توکن دارند. در هر اکوسیستمی که صادرکننده توکن پشتیبانی می کند.
با این رویکرد، برنامهها همچنین از حذف تکه تکه شدن نقدینگی ناشی از نمایشهای غیررسمی و پلشده توکن یک پروتکل در همان اکوسیستم سود میبرند. توسعهدهندگان همچنین میتوانند برنامههای زنجیرهای متقابل قویتری بسازند (مثلاً مبادله زنجیرهای متقابل و وامدهی متقابل) زیرا پلهای صادرکننده توکن متعارف امکان جابهجایی با سرمایه کارآمد، بدون درز و ایمن توکنها را بین زنجیرهها فراهم میکنند.
با این حال، نقطه ضعف پلهای صادرکننده توکن متعارف این است که این مدل فقط برای پروژههایی با سرمایه کافی برای پوشش سربار استقرار زنجیره متقابل توکن و حفظ زیرساختها (اوراکلها، حافظان و غیره) مورد نیاز برای اجرای متقابل امکانپذیر است. ضرب زنجیر و سوزاندن. این همچنین اثر نامطلوبی دارد که امنیت دارایی های پل شده را با مدل امنیتی پروتکل پیوند می دهد.
این رابطه (بین نسخههای پلشده توکنهای پروتکل و امنیت پروتکل) دوستانه است زیرا ایمنی توکنهای بومی که از نمایشهای متعارف پشتیبانی میکنند به امنیت پروتکل بستگی دارد، بنابراین کاربران و توسعهدهندگان خارجی مفروضات اعتماد جدیدی را قبول نمیکنند. این امر به ویژه در مورد پل های استیبل کوین که توسط صادرکنندگانی مانند Circle and Maker (اکنون Sky) اداره می شوند صادق است—کاربران از قبل به صادرکنندگان استیبل کوین اعتماد دارند که دارایی های کافی برای پوشش بازخرید استیبل کوین ها برای ارزهای فیات دارند، بنابراین اعتماد به امنیت پل استیبل کوین کار دشواری نیست.
اما همچنین نشان دهنده یک نقطه اصلی شکست است - اگر زیرساخت پل صادرکننده رمز به خطر بیفتد، ارزش تمام نمایشهای متعارفی که در اکوسیستم چند زنجیرهای در گردش هستند به خطر میافتد. این همچنین نشان میدهد که فقط متولیان متمرکز (مثلاً Circle در مورد USDC) میتوانند این مدل از صدور توکنهای پلشده متعارف را پیادهسازی کنند.
همانطور که در این گزارش نشان داده شده است، قابلیت تعویض دارایی های زنجیره ای، بخش مهمی از قابلیت همکاری ترکیبی با مفاهیمی برای تجربه جابجایی بین زنجیره های مختلف است. قابلیت جابهجایی توکنها هنگام اتصال به زنجیرههای راه دور نیز بر تجربه توسعهدهنده تأثیر میگذارد زیرا موارد استفاده خاصی به این ویژگی بستگی دارد.
راهحلهای مختلفی برای حل مشکل توکنهای غیرقابل تغییر زنجیره متقابل پیشنهاد شدهاند – که بسیاری از آنها در این گزارش پوشش دادهایم. این شامل ضرب کردن توکنهای متعارف از طریق پلهای بومی (مجروح)، استفاده از یک پل شخص ثالث اختصاصی برای برش توکنهای متعارف در زنجیرههای متعدد، و استفاده از یک پل متعلق به پروتکل برای تسهیل حرکت توکنها و حفظ قابلیت تعویض است.
در حالی که این رویکردها مشکلات خاص را حل می کنند، آنها در رسیدگی به همه مسائل ناکام هستند و استفاده از آنها برای فعال کردن قابلیت تعویض دارایی های زنجیره ای مستلزم برخی معاوضه های نامطلوب است. آیا می توانیم رویکرد بهتری پیدا کنیم؟ پاسخ مثبت است.
ERC-7281 یک رویکرد جدید برای تعویض دارایی های زنجیره ای است که مبادلات مرتبط با رویکردهای موجود را کاهش می دهد. ERC-7281 که با نام xERC-20 نیز شناخته میشود، پروتکلها را قادر میسازد تا به طور موثر توکنهای متعارف را بر روی چندین زنجیره بدون معاوضه با امنیت، حاکمیت یا تجربه کاربر مستقر کنند.
طراحی منحصربهفرد ERC-7281 به پلهای متعدد (فهرست سفید) اجازه میدهد تا نسخههای متعارف توکنهای یک پروتکل را بر روی هر زنجیره پشتیبانیشده برش دهند، در حالی که به توسعهدهندگان پروتکل اجازه میدهد تا به صورت پویا محدودیتهای ضرب را بر اساس هر پل تنظیم کنند. این ویژگی بسیاری از مشکلات مرتبط با پیشنهادات تاریخی برای توکنهای متعارف چند زنجیرهای را حل میکند - از جمله تقسیم نقدینگی، همترازی انگیزه، نگرانیهای UX، خطرات امنیتی پل، قابلیت سفارشیسازی (توکنهای زنجیرهای متقابل) و موارد دیگر.
بخش بعدی و نهایی گزارش دو قسمتی ما در مورد قابلیت تعویض دارایی های زنجیره ای، ERC-7281 را به طور مفصل پوشش می دهد و بررسی می کند که چگونه استاندارد توکن xERC-20 می تواند برای توسعه دهندگان و کاربران مفید باشد. ما ERC-7281 را با طرحهای دیگر برای توکنهای متعارف چند زنجیرهای مقایسه میکنیم، رویکرد xERC-20 به توکنهای متعارف چند زنجیرهای را بررسی میکنیم و ملاحظات پروتکلها و توسعهدهندگانی را که به دنبال ایجاد استاندارد هستند، برجسته میکنیم.
در جریان باشید!
یادداشت نویسنده: نسخه ای از این مقاله در ابتدا در اینجا منتشر شد.